دولت، حکومت

اتفاقات چند وقت اخیر و که میبینم و منابعی که پیرامونش می‌خونم نکته خیلی بزرگی رو توی ذهنم می‌سازه
اینکه جایگاه حکومت و دولت تا کجا مشروعیت دارد ؟

احتمالا طرفداران حاکمیت با قطعیت تمام خواهند گفت حکومت مشروعیت قانون گذاری، نظارت و اجرای آن را دارد و حتی با نگاه تندتر بر دل‌های ما حکومت می‌کند و حتی طبق دیدگاه مسیحیان کاتولیک دولت مشروعیت خود را از خدا دریافت می‌کند، و در مقابل آن احتمالا مخالفان حاکمیت در این کشور خواهند گفت که “این حکومت” هیچ مشروعیتی ندارد و شاید حکومت دیگری در جای دیگر در دنیا بخشی از این مشروعیت‌ها را داشته باشد.

قبل از شروع مطلب اصلی لازمه نکته‌ دیگری و بگم که ادامه این متن با نگاه من که یک نگاه لیبرالیسم و کاپیتالیستی هست می‌خونید پس طبیعتا ادامه این بحث متاثر از نوع نگاه من است و با یک متن بی‌طرفانه مواجه نخواهید بود، درصورتی که این حرف ها را قبول نداشتید، از آن رد شوید

قبل از هر نکته ای شاید گویا‌ترین توضیح به حرفی که میخوام بزنم مربوط باشه به ویدئوی کانال بی پلاس علی بندری در یوتیوب به نام رساله عقل سلیم که در ۲۵۰ سال پیش در آمریکا برای مقابله با حکومت پادشاهی انگلستان نوشته شده؛ پیشنهاد میکنم حتما آنرا ببینید.

دولت هیچگونه مشروعیتی در نظارت به اجرای قانون در برابر مردم ندارد، درواقع در نظامات کاپیتالیستی قانون برای نظارت بر دولت نوشته می‌شود نه برای کنترل جامعه (لفظ ملت را به قصد بکار نبردم چون یکی از الفاظی که خواستگاه نگاه حاکمیت جمهوری اسلامی هست و معنی یکپارچگی دارد و همه را با یک وزنه می‌سنجد و هیچ فردی نمی‌تواند خارج از این مفهوم ساز خود را بنوازد، مشابه نگاه‌های سوسیالیست‌ها و کمونیستی شوروی و چین)

شاید سوال ایجاد شود پس ما چرا دولت‌ها را ایجاد می‌کنیم؟
به دلیل افزایش جمعیت و اختلاف نظر و منافع در بین مردم، نهادی ایجاد کردیم به نام دولت که بیاید برای ما توزیع عادلانه منابع و همچنین امور جاری شهری و کشوری را انجام دهد.
درواقع نمایندگان ما، از ما تحت قالب مالیات و عوارض و همچنین ثروت‌های سرزمینی مانند نفت، طلا و مواد معدنی و… در دولت و حکومت‌های محلی پول می‌گیرند تا زندگی بهتری را برای ما فراهم کنند و نظم در نظامات اجتماعی، سیاسی و… ایجاد کنند.

همچنین ما مجلس و احزاب سیاسی را ایجاد می‌کنیم که افرادی باشند که از اختلاف نظرهای سطح جامعه دفاع کنند و مسیر مشترک برای این اختلافات ایجاد کنند.
پس دولت یا حکومت به نوبه خود هیچگونه مشروعیتی ندارد و اگر مشروعیتی هم داشته باشد آن را از مردم می‌گیرد و حتی اگر مجبور نبودیم قطعا دولت‌ها در هیچ کجای دنیا ایجاد نمی‌شدند.

در تعبیر ساده تر از نگاه لیبرالیسم به معنای آزادی خواهی فردی در برابر اهداف سیاسی در دولت‌ها و نگاه کاپیتالیستی در یک نگاه ایده‌آل به معنای مالکیت خصوصی دارایی و اقتصاد آزاد و حفاظت آن در برابر دخالت‌های دولت، و همچنین عقل سلیم آدمی، مشروعیت را از مقدس شدن دولت در برابر عدم تغییر خواهد گرفت.

عدم تغییر در دولت‌ها و خودحفاظتی در آنها باعث ایجاد دیکتاتوری خواهد شد و طبیعتا نمونه‌های آن در دنیای امروز این مدل حکومت‌ها به وضوح قابل دیدن است. این دیکتاتوری‌های کوچک و بزرگ برای بقاء خود دست به دامن کنترل گری خواهند شد و چون باهر کنش اجتماعی احتمال فروریختن ساختار آن وجود دارد، این حکومت‌ها با تمام ابزار خود تلاش بر جلوگیری هرگونه تغییری خواهند کرد

نسیم طالب در کتاب پادشکنندگی خود در ارتباط با سیستم‌های شکننده نظرات مفصلی می‌دهد و شاید در مطلب دیگری راجع به این کتاب نوشتم اما اگر بخواهیم برداشت اولیه‌ای از این کتاب در ارتباط با این موضوع داشته باشیم به شرح زیر خواهد بود:


کنترل گری همه جانبه دولت بمانند فشردن یک فنر است که درنهایت از دست در خواهد رفت و این ساختار نظارت و کنترل باعث شکست ساختار سیاسی و حاکمیتی خواهد شد.

این گونه حکومت‌های دیکتاتوری که در صدر آن کره شمالی قراردارد برای بقاء خود مسیرهای متفاوتی را اجرایی کرده‌اند

در یک تعبیر ساده سازی شده
کره شمالی با قدمت نظام پادشاهی خود
حکومت کمونیستی چین با ایجاد نظام امتیازدهی اجتماعی و ساختار اقتصادی خاص و بسته خود
جمهوری اسلامی با قالب سازی حکومت اسلامی و پیشبردن اهداف خود در پنهان شدن پشت اسلام و تربیت نیروهای پیشمرگ در طول ۴۳ سال گذشته و یکپارچه سازی و ظاهر سازی همه چیز سعی در حکومت بر مردم را دارند

اما امروز که این چهارچوب ها در چین و ایران درحال خراب شدن هست حکومت‌ها نیز با تکیه برسیاست‌های محدود سازی و کنترل‌گری خود، خواهان افزایش زمان بقا خود هستند
اما نکته‌ای که در تمام حکومت‌های سرکوبگر هست این است که در نهایت به فروپاشی خواهند رسید اما زمان عنصری مهم است

اگر افق زمانی در یکسال آینده نگاه کنیم شاید به ظاهر همه چیز عادی باشد و هیچ چیزی تغییر نکند
اگر افق زمانی در پنج سال آینده باشد شاید در حال تغییر حکومت و استقرار حکومت جدید باشیم
اگر افق زمانی برای بیست سال آینده باشد احتمالا به میزان اندکی ثبات اجتماعی و اقتصادی با فرض موفق بودن حاکمیت مستقر شده جدید خواهیم داشت

حرف کوتاه کنم
ما باید حواسمان باشد که حاکمیت‌ها چه برنامه‌هایی برای پایداری بیشتر خواهند داشت.

قطعا با مدیریت بحران زده و فاجعه فعلی سیستم موجود دوام نخواهد آورد، اما تغییر این حکومت‌ها هزینه‌هایی خواهد داشت، باید هوشیار باشیم که چقدر هزینه خواهیم کرد و چه سیستم‌ها و ساختارهایی قرار است پیاده شود برای بقاء حاکمیت موجود و این سیستم‌ها و ساختارها چقدر به ضرر جامعه و کشور در بلند مدت خواهد بود.

تخریب آسان است اما اصلاح سخت،

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت